ومانندگردبادی خشمگین خانه راترک گفت,وکتاب رادرآنجاباقی گذاشت.سال های بسیاری گذشت ومردجوان موفقیت های بسیاری درراه تجارت کسب کرد.درهمین سالهاتلگرامی بااین مضمون دریافت کردکه پدرش درگذشته
وهمه دارایی خودرابه اوواگذارکرده است واوبایدهرچه زودتربه خانه رفته وبه اموررسیدگی کند.
اوپدرش راازصبح روزفارغ التحصیلی ندیده بود.وقتی به خانه پدری رسید,ناگهان غم وپشیمانی بردلش نشست.
به بررسی اوراق بهادارپدرپرداخت ودرمیان آنهاکتاب راکه هنوزبه همان نویی همان طورکه اوراسال هاپیش باقی گذاشته بودپیداکرددرحالی که قطرات اشک برروی گونه هایش سرازیرشده بودکتاب رابازکردن وبه ورق زدن پرداخت درحالی که مشغول خواندن آن بودناگهان سوویچ اتومبیل که درپاکتی درپشت آن قرارداشت به زمین افتادروی آن نام طرف معامله نوشته شده بودواین نام مالک اتومبیل اسپرت موردعلاقه اوبودهمچنین روی آن تاریخ روزفارغ التحصیلی اوواین لغات درج شده بودبه طورکامل پرداخت گردید.
تابه حال چندبار
خودراازنعمات خداوند
محروم کرده ایم
فقط به خاطراینکه ظاهرامرآن طوری که ماانتظارداشته ایم ....نبوده است.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین